اکسیژن – دکتر سید علیرضا عظیمی – آورده اند که روزی شیخنا عظیم الدین (رَضِیَ الله عَنه) در حلقه مریدان بنشسته بودی و نظر بر زمین داشتی و سخنان ایشان استماع فرمودی. مریدی حکایت داشتی که در اساطیر است که مرتاضان از دیار هندوان بر میخ همی روند ! مریدان را دیدگان از تعجب گشاده گشت. لیکن شیخ زیر لب بفرمود: سهل باشد.
مرید دیگر داد سخن داد که در کتب معتبر نبشته آمده که صوفیان در زمین ترکان بر آتش همی روند ! مریدان را دهان ها از شگفتی باز بماند اما شیخ همچنان که نگاه بر زمین داشتی آرام بفرمود: سهل باشد.
آن یکی اظهار داشت که اندر ملک ختن کاهنان بر آب همی روند ! مریدان را موی ها از حیرت سیخ بگشت و تنها بلرزید مع ذلک شیخ سر نگردانیده فرمود: سهل باشد.
نهایت مریدی بگفت که خود بدیدم در جبال تبت که برهمنان بر هوا همی روند ! مریدان که دیگر تاب نداشتندی، نعره زنان از جای بر جهیدند و دستها بر سر بکوفتند و دستارها بینداختند و صورتها بخراشیدند و گریبانها چاک زدند. ولی باز هم شیخ بفرمود: سهل باشد.
مریدان سرگشته دست در دامن شیخ انداختند که یا شیخ ما هر چه گوییم از کرامات و عجایب، سهل باشد. پس آن چه باشد که سهل نبوَد؟!
شیخ (َقّدَّسَ اللهُ نَفسَه) برخاسته فرمود: ای جماعت بی خردان ! کرامت آن بود که آدمی در کلانشهری از زمین پارسیان بزید و نفس آزبستی برکشد و در غبار بنزنی راه رود و در محیط پارازیتی روزی طلبد و آب نیتراتی بنوشد و ماست پالمی درنان جوش شیرین دار لقمه کند و خیار و گوجه آغشته به سموم چینی خورش سازد و گوشت دام زباله خوار فرو دهد و شبانگاه درغرش کامیون و لودر و غریو اگزوز سوراخ موتوسیکلت بخسبد و باز بامدادان زنده از خواب برخیزد !
تاریخ نگارش : 6 شهریور 1393
مطالب مرتبط :
نظرات شما عزیزان: